تالاب بین المللی گاوخونی


تالاب بین المللی گاوخونی

تالاب بین المللی گاوخونی

تالاب بین‌المللی گاوخونی (که باتلاق گاوخونی نیز خوانده می‌شد) نام تالابی است که در فلات مرکزی ایران و موقعیت جغرافیایی N.32.12 E.52.52 واقع شده که بخش بزرگی از آن در استان یزد و مابقی در استان اصفهان قرار دارد که زاینده‌رود به آنجا می‌ریزد. تالاب گاوخونی یکی از بکرترین چشم‌اندازهای طبیعی استان اصفهان محسوب می‌شود. این تالاب در ۱۳۰ کیلومتری شرق شهر اصفهان و ۲۸ کیلومتری شرق شهر ورزنه از طرق جاده‌ی دسترس اصفهان، برسیان، اژیه، ورزنه به تالاب گاوخونی واقع شده است.

«تالاب گاو خونی» یکی از ۱۹ تالاب بین المللی ایران است که در کنوانسیون رامسر در سال ۱۳۴۹ به ثبت رسیده است. این تالاب یکی از اکوسیستم‌های طبیعی استان اصفهان است که در نقطه‌ی پایانی زاینده رود قرار گرفته است و به عنوان یک اکوسیستم طبیعی واقع در یک منطقه‌ی خشک می‌تواند و باید در توسعه‌ی پایدار منطقه نقش مهمی داشته باشد که تاکنون و چنان‌چه باید به آن پرداخته نشده است.

تعریف تالاب در کنوانسیون رامسر

اتحادیه‌ی بین‌المللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (IUCN) در کنوانسیون بین‌المللی تالاب‌ها که به کنوانسیون رامسر معروف است و اولین اجلاس آن در سال ۱۹۷۱ در رامسر تشکیل شد این تعریف را برای تالاب ارائه نموده است: تالاب به مناطق مردابی، آب مانده‌ی اراضی سیاه خیس باتلاقی، برکه‌ها که مصنوعی یا طبیعی، بطور دائم یا موقت دارای آب ساکن یا جاری، با مزه‌ی آب شیرین، شور و لب شور بوده و هم‌چنین مناطق ساحلی دریاها که هنگام جزر، ارتفاع آب بیش‌تر از ۶ متر نباشد، تالاب گفته می‌شود.

 

اکوسیستم‌های تالابی

در خصوص ماهیت عوامل ناپایداری اکوسیستم‌های تالابی باید اذعان داشت که واقع شدن تالاب‌ها در پست‌ترین نقاط حوضه‌های آبخیز باعث شده که هرگونه عملکرد مثبت یا منفی اثر خود را روی تالاب‌ها بگذارد. به همین دلیل معروف است که می‌گویند: ” تالاب‌ها آئینه‌ی تمام نمای عملکرد ما در حوضه‌های آبخیز می‌باشد.”

تنوع فعالیت‌های انسانی در حوضه‌های آبخیز به قدری زیاد و از نظر تاثیر گذاری پیچیده است که شاید نتوان با شفافیت سهم هر کدام را در سرنوشت تالاب مشخص ساخت. این فعالیت‌ها هم در بخش دولتی و هم در بخش غیر دولتی جریان دارد و علاوه بر وابسته بودن به برنامه‌های توسعه‌ی دولت، به سایر عوامل نظیر مناسبات اجتماعی، وضعیت اقتصادی مردم، ویژگی‌های فرهنگی و حتی سیاسی بستگی دارد، اگر در این میان، حکم‌فرمایی خشکسالی را نیز در نظر بگیریم، معادله‌ی مدیریت تالاب‌ها پیچیده‌تر می‌گردد.

در حال حاضر تالاب‌های کشور از برخی مشکلات و تنش‌های محیطی رنج می‌برند که در برخی از موارد حتی کارکردهای اصلی آن‌ها که حمایت از تنوع زیستی می‌باشد نیز خدشه دار می‌شود و این خسارت بزرگ مادی و معنوی به کشور وارد می‌کند.

بر اساس مطالعات بانک جهانی که در سال ۲۰۰۲ میلادی هزینه‌ی خسارت ناشی از تخریب تالاب‌های کشور برابر با ۳۵۰ میلیون دلار آمریکا (معادل ۲۸۰۰ میلیارد ریال ) بوده است (صراف ۱۳۸۴).

تالاب‌ها به دلیل واقع شدن در پست‌ترین نقاط حوزه‌های آبخیز، معمولا تحت تاثیر اغلب تغییرات و تحولات بالادست قرار می‌گیرند، بنابراین با انواع مشکلات دست به گریبان هستند که بارزترین آن‌ها عبارتند از:

الف. کاهش آب ورودی به تالاب‌ها از منابع آب سطحی و زیر زمینی حوزه‌ی آبخیز و دشت‌های اطراف تالاب‌ها (عدم تامین حقابه‌ی زیست محیطی تالاب‌ها) به ویژه در اثر اجرای پروژه‌های سد سازی و انتقال بین حوزه ای

ب. اجرای طرح‌های توسعه‌ای و زیر بنایی بزرگ مثل راهسازی، پتروشیمی، پالایشگاه، فرودگاه، خطوط انتقال نیرو و… در محدوده‌های اثر گذار تالاب‌ها

ج. ورود انواع آلاینده‌های بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی گسیل شده از مزارع کشاورزی، شهرها و آبادی‌ها و صنایع و رسوبات ناشی از فرسایش خاک بالادست تالاب‌ها

د. شکار و صید غیرمجاز و بی رویه و برداشت علوفه و سایر محصولات تالابی، بیش از حد توان تجدید پذیری تالاب

ه. تغییر کاربری اراضی تالابی برای امور کشاورزی و غیره

و. راهیابی گونه‌های غیربومی و مهاجم به تالاب‌ها

ز. تغییر اقلیم و خشکسالی حاکم بر کشور که کاهش بارش‌ها، تغییر الگوی بارش از برف به باران و افزایش دما را سبب شده است

مشکلات فوق الذکر در واقع جنبه‌های بروز یافته‌ای از یک سری از موانع ریشه‌ای مدیریت خردمندانه‌ی تالاب‌ها در کشور می‌باشند که لازم است برای فائق آمدن بر این مشکلات، ابتدا برای موانع ریشه‌ای آن‌ها چاره جویی شود.

فهرست موانع ریشه‌ای ناپایداری زیست بوم‌های تالابی کشور عبارتند از:

الف- ساختار مدیریتی موجود تالاب‌ها که صحنه گردان اصلی آن دولت است برای حمایت از میلیون‌ها هکتار تالاب در کشور نارسا و غیر اقتصادی است

ب- قوانین و مقررات جاری پشتوانه‌ی اجرایی لازم برای حفظ و حمایت از تالاب‌ها را فراهم نکرده است

ج- بهره‌وری بسیار کم در بخش کشاورزی به ویژه در راندمان مصرف آب کشاورزی و فقدان اقتصاد پویا و با ارزش افزوده‌ی زیاد در این بخش

د- خصلت‌های نادرست فرهنگی از جمله منفعت طلبی خسارت بار که با تصرف نمودن اراضی تالابی، شکار و صید غیر مجاز، آلوده کردن تالاب و… نمود پیدا می‌کند

ه- فقدان ساز و کارهای کافی برای هماهنگی بین بخشی در دستگاه‌های دولتی مسئول و هم‌چنین بین سایر ذی‌نفعان تالاب

و- فقر اقتصادی و فرهنگی

 

چرا تالاب‌ها مهم هستند؟

تالاب‌ها در چرخه‌ی طبیعت علاوه بر تجزیه کننده‌ی فوق قوی آلایندگی‌های آبی در تعادل نگه‌داشتن اکوسیستم منطقه‌ی تحت شعاع خود بی تاثیر نیست این نگه‌داشت تعادل بین موجودات زنده‌ی مادی و نباتی با دخالت بشر دچار نوسانات شدیدی شد که به مرور زمان به اکوسیستم تالاب‌ها ضربات جبران ناپذیری وارد کرده است.

با مقایسه‌ی ارزش افزوده‌ی تالاب‌ها با دیگر اکوسیستم‌ها اهمیت آن مشخص می‌شود. در این مقایسه هر یک هکتار زمین کشاورزی گندمی در عرف بین المللی دارای ۵۰۰ دلار ارزش افزوده می‌باشد که در جنگل‌ها به ۱۵۰۰ دلار در یک هکتار افزایش می‌یابد اما در تالاب‌ها به ۲۰ هزار دلار در یک هکتار جهش پیدا می‌کند یعنی هر هکتار تالاب بیش از ۴۰ برابر هر هکتار کشت گندم و ۱۴ برابر یک هکتار جنگل مقایسه می‌گردد. اما متاسفانه به علت دخالت انسان تخریب‌گر، تالاب‌ها دچار ضربات و تکان‌های شدید شده‌اند که حیات وحش و زندگی موجودات آبی از یک طرف و رویش گیاهان تالابی از طرف دیگر را تحت تاثیر قرار داده است. تالاب شادگان نیز از این تکان‌ها بی نصیب نماند. ورود پساب‌های نیشکر و آب‌های دفعی فولاد خوزستان و فاضلاب شهری شادگان به تالاب به سرعت تخریبی آن افزایش داده است.

هر ۱ متر مکعب فاضلاب شهری ۴۰ مترمکعب آب تالاب را آلوده می‌کند و در بازه‌ی زمانی طولانی حتی اگر این تجزیه‌ی مولکولی جبران شود اما اجسام سنگین موجود در فاضلاب شهری و دیگر آلاینده‌ها با ته نشین شدن در کف تالاب موجب:

۱ـ تخریب چرخه‌ی تخم ریزی ماهیان تالابی

۲ـ عدم رویش بعضی گونه‌های گیاهی نظیر بردی

۳ـ ورود اجسام سنگین آبی به بدن احشام و پرندگان

شایسته است دولت جهت حفاظت از تالاب‌ها یک سازمان خاص غیر از محیط زیست ایجاد نماید تا هم وحدت رویه در تصمیم گیری ایجاد شود و هم از تکثر وظایف تشابهی جلوگیری نماید اما اگر با این روش حمایتی- حفاظتی از تالاب‌ها به علت ضعیف بودن قدرت اجرایی انتظامی محیط زیست در برابر دیگر تخریب گران قدرتمند نظیر فولاد، نیشکر و وزارت نفت این سازمان نمی‌تواند کارایی خوبی داشته باشد لذا لزوم بازنگری در این حوزه بسیار حیاتی می‌باشد.

وجه تسمیه‌ی گاو خونی

از تالاب گاوخونی در نوشته‌های مختلف گذشته و حتی حال به صورت‌های گوناگونی یاد شده است: از جمله تالاب گاوخونی، گوخونی، گورخونی، گاوخانه، گاوخانی، گاوخوانی و آخر آب. از بین این واژه‌ها حالت متداول امروزی آن بیش‌تر تالاب گاوخونی است که در زبان محلی (ساکنین شهر ورزنه) این واژه‌ها با کمی تغییر به تالاب گاوخونی معروف شده است. در فرهنگ دهخدا در توضیح واژه‌ی گاوخونی آمده است: گاوخونی یعنی خانه‌ی گاو چه در گذشته رسم بر این بوده که روستاییان گاوهای خود را جهت چرا در اطراف باتلاق رها می‌کردند و این رسم از دیر زمان به یادگار مانده است. در یک حکایت افسانه‌ای دیگر از گاوخونی با نام گودخونی یا گورخونی یاد کرده‌اند. برخی از شکارچیان در حین شکار در دام این تالاب گیر افتاده و جان خود را از دست داده‌اند. حتی در برخی از نوشته‌ها حکایت شده که بهرام گور در حین شکار گورخر در این باتلاق فرو رفته و جان خود را بر سر بی رحمی‌اش از دست داده است. از این رو درباره‌ی وی سروده اند :

بهرام که گور می گرفتی همه عمر،  

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

حوضه‌ی آبخیز اصفهان و گاوخونی

این حوضه از حوضه‌های مسدود میانی می‌باشد و مساحت کل آن در حدود ۹۹۲۸۰ کیلومتر مربع است. در این حوضه کویر ابرقو با وسعت ۱۳۲ کیلومتر مربع، کویر مروست با وسعت ۳۴۰ کیلومتر مربع، کویر نمک سیرجان با وسعت ۴۵۰ کیلومتر مربع، کویر قطروئید با وسعت ۲۵۰ کیلومتر مربع، سد مخزنی زاینده‌رود با دریاچه‌ی پشت سد به وسعت ۴۸ کیلومتر مربع و تالاب گاوخونی که با مساحتی حدود ۴۷۶۰۰ هکتار جزو تالاب‌های بین‌المللی و مهم کشور به شمار می‌آید، قرار دارند.

تالاب گاوخونی از جنبه‌ی پیوستگی با اکوسیستم زاینده رود و نقش فزاینده‌ای که در اقتصاد مردم منطقه‌ی جرقویه و به ویژه شهر ورزنه ایفا می‌کرده است، همواره جایگاه متمایزی داشته است و بنابر نقل قول یکی از ساکنان کهن‌سال ورزنه تا پنجاه سال گذشته در ایام زمستان صد و پنجاه هزار گوسفند از نیزارهای آن تعلیف می شده‌اند. این نیزارهای انبوه که تا کیلومترها به همراه تنوع گیاهی کم نظیر آن وجود داشته، موطن حیات وحش پرندگان بی شماری بوده است که برخی از آن‌ها در فصل‌های خاص مهاجرت می‌کرده‌اند.

از سی سال گذشته شکار بی رویه و نیز کاهش ورودی آب به تالاب نه تنها در شرایط زیست محیطی منطقه ایجاد بحران کرده، بلکه موجب کاهش اشتغال، افزایش فقر و مهاجرت‌های فزاینده به حاشیه‌ی شهر اصفهان شده است.

تالاب‌ها در جلوگیری از گسترش کویر نیز نقش به‌سزایی دارند. بسیاری از تالاب‌های جهان در نقاطی واقع شده‌اند که در واقع مرز بین دو بوم‌سازگان آبی و خشکی است. به طور مثال تالاب گاوخونی به عنوان تنها دریاچه‌ی آب شور دایمی در فلات مرکزی ایران و در دل کویر واقع شده و نقش موثری را در جلوگیری از گسترش کویر ایفا می‌کند. رودخانه‌ی زاینده‌رود همانند یک کمربند سبز دل کویر را می‌شکافد و در نهایت به تالاب ختم می‌شود و آن‌جاست که بوم‌سازگان آبی کویر را به مبارزه می‌طلبد و این نقش وقتی مشخص‌تر می‌شود که می‌بینیم تپه‌های گسترده‌ی وسیعی که در امتداد تالاب قرار دارد، توسط رطوبت و پوشش گیاهی آن تثبیت شده است و در صورت نابودی تالاب حرکت شن‌های روان به نواحی شرقی اصفهان، از جمله شهر ورزنه که نزدیک‌ترین شهر به تالاب است، آغاز خواهدشد. نظیر این حالت در بیش‌تر تالاب‌های مرکزی و نواحی جنوبی ایران و بسیاری از نقاط دیگر جهان وجود دارد.

تالاب‌ها یکی از بی‌نظیرترین، زیباترین، بکرترین و شگفت‌انگیزترین پدیده‌های طبیعی هستند که هر یک دارای جلوه‌های بسیار بدیع، جالب، ناشناخته و پر رمز و رازی هستند. به عنوان مثال گوشه‌هایی از تالاب گاوخونی در اصفهان، بخش‌هایی از تالاب سیاه کشیم در گیلان و یا دشت ارژن و دریاچه‌ی پریشان در فارس را می‌توان ذکر کرد که هر یک در اوج زیبایی قرار دارند و به همین دلیل می‌توان از تالاب‌ها به عنوان کانون‌های تفرج و تفریح، بازدید و سیاحت و جلب گردش‌گری استفاده کرد، به شرط آن‌که این برنامه‌ها همراه با یک نظام مدیریتی هدف‌دار و حساب‌شده باشد، علاوه بر افزایش آگاهی عموم افراد جامعه و شناخت زیبایی‌های آن می‌توان از مردم در حفاظت از تالاب‌ها و جلوگیری از تخریب آن‌ها کمک خواست.

علاوه بر موارد ذکر شده تالاب‌ها در جلوگیری از فرسایش سواحل دریاها، تثبیت هوای منطقه از لحاظ مقدار بارندگی و دمای محیط، آموزش و تحقیق، تامین علوفه‌ی دام، مصارف کشاورزی، استخراج مواد معدنی مثل پتاسیم و فسفر، تصفیه هوای مناطق مجاور، بهره‌برداری و اشتغال مردم حاشیه تالاب، جلوگیری از فرسایش بادی نقاط همجوار، پرورش ماهی و… نیز نقش دارند.

بحران در تالاب

با تخصیص بی‌رویه‌ی آب به صنایع و باغات، آب ورودی این تالاب مدت‌هاست به صفر رسیده و عملاً این تالاب نابود شده است. این در حالی است که کشور ایران عضو کنوانسیون بین‌المللی رامسر است و طبق آن حق ندارد قوانینی تصویب کند که بر اثر آن قوانین، تالاب‌ها خشک شوند.

به دلیل صید و شکار بی رویه از یک طرف و آلودگی و کاهش شدید آب در نتیجه‌ی ورود فاضلاب‌ها و احداث سد زاینده رود از طرف دیگر روز به روز از تعداد پرندگان و وحوش آن کاسته شده و به مرحله‌ی نابودی کامل رسیده است. افزون بر آن افزایش بهره‌برداری از آب زاینده رود جهت مصارف کشاورزی، صنعت و نوشیدن، همانند پروژه‌ی عظیم آب رسانی به یزد و برداشت آب در بالادست زاینده رود برای توسعه‌ی باغات باعث افت شدید آب ورودی به تالاب شده است و اکوسیستم تالاب را در معرض مرگ تدریجی قرار داده است. به دلیل خشکسالی سال‌های اخیر، استفاده بی رویه از آب زاینده رود و به دنبال آن گرمای شدید هوا، آتش سوزی‌هایی رخ داده است که عمده‌ی پوشش گیاهی منطقه را نابود ساخته است.

تالاب و تولید ریزگردها

به گفته‌ی دکتر خاتون آبادی، فعال زیست محیطی و استاد دانشگاه صنعتی اصفهان، خشک شدن تالاب گاوخونی به معنی پیشروی کویر و جابه‌جایی میلیون‌ها تن نمک و انتقال آن به شهرها و کشتزارهای بخش میانی و پایاب حوضه است. بر اساس اسناد موجود بیش از ۳ هزار سال است که در این منطقه کشاورزی می‌شده و زاینده رود در نقش زهکش مزارع، شوری را به تالاب منتقل می کرد. در اثر خشک شدن تالاب گاوخونی خاک آن که توام با نمک است ریزگردهای نمکی تولید می‌کند. این ریزگردها تا تهران حرکت می‌کند زیرا روبه‌روی آن دشت مسطح است و کوهستان نیست. یعنی در حال حاضر به علت آن‌که در برخی فصول مسیر باد به‌جای غرب به شرق، شرق به غرب است، تمام اراضی کل استان‌های مجاور از جمله یزد، چهارمحال و بختیاری و به خصوص تهران از نمک پوشیده و بیابان زائی می‌شود و مشکلات تنفسی ایجاد می‌کند.

از آن‌جایی که این تالاب در انتهای مسیر رودخانه قرار دارد و مواد شیمیایی از پساب صنایع وارد رودخانه می‌شود و در تالاب رسوب می‌کند، ریزگردهای تجمیع شده در تالاب با وزش باد استان‌های اصفهان و یزد را بی نصیب نگذاشته و به تهران و کل کشور می‌رسد.

از نظر وی با ادامه‌ی این روند، کل منطقه به شوره زار تبدیل می شود و سلامت مردم با وجود فلزات سنگینی مانند کادمیم، سرب و جیوه موجود در این ذرات به خطر می‌افتد.

حیات وحش تالاب

مجموعه‌ی تالاب گاوخونی شامل تنوع قابل ملاحظه‌ای از زیستگاه‌ها و رویش‌گاه‌ها مرکب از آب شوره و نمک زار، رودخانه، مصب، نیزار، آب‌گیرهای فصلی، تپه‌های ماسه‌ای بادی و کوهستان در شمال غربی و شرق است. این منطقه در گذشته زیست‌گاه مناسبی برای آهو، میش، قوچ، گورخر و یوزپلنگ بوده است. در این ناحیه خزندگان از جمله بزمجه، مارمولک، و انواع مار و قورباغه‌ی باتلاقی فراوان بوده است.

این تالاب سالیان متمادی میزبان صدها هزار پرندگان آبزی و کنار آبزی بوده است. یکی از جالب‌ترین و جذاب‌ترین ویژگی‌های تالاب، زمستان گذرانی پرندگان مهاجر می‌باشد. در سال ۱۳۷۳ جمعیتی از فلامینگوها که تعداد آنه ا را حدود ۱۵۰۰۰۰ قطعه برآورد کرده اند سطح تالاب را به طور زیبایی سفید پوش کرد. مهم‌ترین پرندگانی که فهرست آن‌ها به عنوان پرندگان تالاب گاوخونی ثبت رسیده است عبارتند از: کشیم، فلامینگو، غاز خاکستری، آنقوت، بوتیمار کوچک، حواصیل زرد، اگرت، اردک سبز، اردک مرمری، اردک سرحنایی، خوتکا، چگر، سرسبز، خروس کولی، قوی گنگ، عقاب مارخور، منقر،‌کبک، تیهو، دال، عقاب دو برادر و تعداد دیگری از پرندگان. از این موارد فقط تعداد اندکی باقی مانده و بقیه‌ی گروه‌های حیات وحش آن به طور کلی از بین رفته است. در هر حال این منطقه از قابلیت احیا برخوردار است و می‌توان با عودت دادن جانوران یاد شده و حفظ کامل آن‌ها منطقه‌ای از نظر حفاظت و تفریح‌گاه به وجود آورد به شرط آن‌که آب مورد نیاز تامین گردد.

پوشش گیاهی تالاب

ابتدا مصب رودخانه را نیزارها و گزستان وسیع و انبوه فرا گرفته و نیز مملو از جلبک‌های سبز می‌باشد. بخش کوچکی از حاشیه‌ی شمالی زاینده رود از مصب به طرف ورزنه، دارای پوشش هالوفیت است و بوته کاری آتریپلکس صورت گرفته است و در دو بخش شمال غربی تالاب، کوه سیاه واقع شده است که بلندترین ارتفاع منطقه محسوب می‌شود در قسمت شرقی پوشش گیاهی بیش‌تری است .

گاوخونی دارای گیاهان نمک دوستی است که از گونه‌های معروف آن می‌توان از اسپند، شیرین بیان، سالیکورنیا، اشنو، چوبک و نی به ویژه انواع و اقسام گز را نام برد که در گذشته به صورت بیشه‌های پر درختی بوده است که در نتیجه‌ی قطع درختان و به کار بردن آن در سوخت و هم‌چنین تهیه‌ی زغال از بین رفته‌اند. وجود چاله‌های بی شماری که جهت تهیه‌ی زغال ایجاد گردیده و در اغلب نقاط گاوخونی مشاهده می‌گردد، معرف این امر است. درختان گز به واسطه‌ی از بین رفتن، امروزه به صورت بوته‌های پای کوتاه درآمده است و دیگر پناهگاه مناسبی برای گورخرهایی که در این حوضه‌ی فرورفته زندگی می‌کنند نیست. قسمت عمده‌ای از اراضی به علت شوری و قلیائیت زیاد فاقد هر گونه رستنی است .



اشتراک گذاری این مطلب


دیدگاهتان را بنویسید